آن شمع دل افروز من از خانهٔ من رفت
پروای گلم نیست که پروانهٔ من رفت
دارم صدف آسا کف خالی و لب خشک
تا ازکفم آن گوهر یکدانهٔ من رفت
چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم
زبن شاخه پرگل که زگلخانهٔ من رفت